زهرا شریعتی | شهرآرانیوز؛ سن مناسب بارداری از آن دست گزارههایی است که نه بر شروع و نه بر پایانش هیچ گاه توافق نشده است و نظرهای گوناگونی درباره اش وجود دارد. البته سن مناسب شروع بارداری شاید خیلی بحث برانگیز نباشد و معمولا مناقشه بر سر سن پایان و خط قرمزی است که پس از آن بارداری برای مادر و جنین پرخطر خواهد بود. در این میان یکی از باورهای رایج این است که بارداری در سن بیش از چهل سال خطرناک است. به همین دلیل بانوانی که به این سن میرسند، از بارداری خودداری میکنند، حتی اگر هیچ فرزندی نداشته باشند. در این گزارش نظرها و تجربههای بانوانی را میخوانید که در سن بیش از چهل سالگی صاحب فرزند شده اند.
اسما ۳۹ سال دارد. کارشناسی ارشدش را از دانشگاه فرهنگیان گرفته و در مدارس دولتی و غیرانتفاعی مشغول به کار است، اما یکی از رؤیاهای این روزها و شبهای او پس از دو سال زندگی مشترک، تجربه حس بی نظیر مادری است. نگران و مضطرب میگوید: در فضای مجازی و بین همکارانم مدام از عوارض و خطرات بارداری در این سن برای مادر و جنین میگویند.
آن چیزی که باعث شده است در این دوسال به فرزندآوری فکر نکنم، این است که بچه ام در طول دوره بارداری سقط شود و مشکلی برای خودم پیش آید. در این باره همسرم نیز با من موافق است. اسما درباره علت تأخیر در ازدواجش میگوید: پدر و مادرم مثل خیلیها دوست داشتند دخترشان درس بخواند و در آینده شغل خوبی داشته باشد تا به گفته خودشان پیش فامیل سربلند باشند. برای همین دست رد به سینه همه خواستگارانم میزدند تا اینکه در سی وسه سالگی درسم تمام شد و مشغول به کار شدم و در سی وهفت سالگی توانستم ازدواج کنم.
مریم مادری چهل وشش ساله است که طی ۲۷ سال زندگی مشترک صاحب سه فرزند شده است؛ دو فرزند در هجده و بیست سالگی و یکی هم در چهل وسه سالگی: فرزند سومم را ناگهانی باردار شدم و اصلا اطلاع نداشتم. چون دکتر گفته بود علائم یائسگی است، دارو میخوردم تا زودتر رفع شود، اما در دوماهگی جنین متوجه شدم باردارم و اینها علائم یائسگی نیست. خیلی نگران شدم؛ هم به دلیل بارداری در این سن و هم آسیب زدن داروها به جنین، اما خدا را شکر همه اینها یک ماه بعد با شنیدن خبر سالم بودن فرزندم از بین رفت.
این طور که میگوید، نه تنها از ناخواسته بودن بارداری اش پس از ۲۲ سال ناراحت نبود، بلکه خوش حال و راضی هم بود. زیرا با وجود ازدواج دو فرزند اولش، حالا دیگر او و همسرش در خانه تنها نمیمانند.
خانم دیگری میگوید: جوانتر که بودم، به علت نداشتن خانه و امکانات، از داشتن فرزند بیشتر خودداری کردم، اما حالا که طرز فکرم تغییر کرده است، میبینم اشتباه کرده ام و پشیمانم؛ به حدی که آرزو دارم باز هم فرزنددار شوم، ولی افسوس که به علت عوارض داروها رحمم را از دست داده ام و امکانش را ندارم. از خانمهای جوان میخواهم اشتباه مرا تکرار نکنند و برای مادیات و به علت افکار نادرست، خود را از داشتن فرزند محروم نکنند.
پریسا هم که ۴۳ سال دارد، حاصل زندگی مشترکش پس از هفده سال، فقط یک پسر است و فرزند دومش را شش ماهه باردار است. او علت تأخیر در بارداری دومش را این طور شرح میدهد: ۲۶ سال داشتم که باردار شدم و پس از گذشت سه ماه، وقتی برای غربالگری به سونوگرافی مراجعه کردم، گفتند قلب جنین تشکیل نشده است و باید سقط شود. دنیا روی سرم آوار شد.
شوک بزرگی بود و سختی و درد زیادی کشیدم تا جنین سقط شد و بعد کورتاژ کردم. تا مدتها ترس و دلهره رهایم نمیکرد. هرگاه نزدیکانم پیشنهاد میدادند که برای فرزندآوری اقدام کنیم، جوابشان را قاطعانه میدادم و حرفم در یک کلام «نه» بود. با وجود این، از راههای گوناگون مرا به فرزندآوری تشویق و ترغیب میکردند. با اصرار زیاد همسرم و خانواده اش زیرنظر پزشک متخصص قرار گرفتم و خداراشکر پسرم را در سن سی ودوسالگی به خوبی و سلامتی به دنیا آوردم و زندگی مان با حضور ارشیا شیرین شد.
به گفته پریسا، او و همسرش برای داشتن یک فرزند به توافق رسیده بودند و زندگی شان با همان تک فرزند به خوبی میگذشت، تا اینکه ارشیا بزرگتر شد و مدام بهانه خواهر و برادر میآورد: هرگاه به خانه برادر یا خواهرم میرفتم و ارشیا آنها را میدید که بچه هایشان با شوق و ذوق سرگرم بازی بودند، به سراغم میآمد و میپرسید چرا من تنها هستم و خواهر و برادر ندارم؟ از طرفی هم پدر و مادر خودم به خاطر ارشیا به من توصیه میکردند تا دوباره باردار شوم و ارشیا را از تنهایی دربیاورم و من هر بهانهای میآوردم، فوری برایش جواب قانع کنندهای میآوردند!
مثلا یکی از نگرانی هایم این بود که سنم زیاد است و امکان دارد بچه ام به سندرم داون مبتلا شود، اما وقتی این موضوع را با پزشکم در میان گذاشتم، گفت که اصلا جای نگرانی نیست و این مشکل در هفتههای اول بارداری تشخیص داده میشود. با مشورت و همراهی پزشک تصمیم گرفتم و باردار شدم و اکنون که حدود شش ماه میگذرد، شکرخدا هیچ مشکلی برای خودم و دخترم پیش نیامده است و روزشمار برای تولد دخترمان گذاشته ایم تا با آمدنش شیرینی زندگی مان دوچندان شود.
وجیهه که در بیست وپنج سالگی ازدواج کرده و پس از گذشت ۱۰ سال، درحالی که یک فرزند داشت، از همسرش جدا شده است، حالا در سن چهل وچهارسالگی که چهار سال از ازدواج دومش میگذرد، یک دختر دوساله دارد. او میگوید: در میان خانواده باورهای اشتباه زیاد وجود دارد؛ ازجمله اینکه مادران را از بارداری در سن بیش از چهل سال میترسانند و از عواقبش میگویند. به همین علت خیلیها پس از این سن قید فرزندآوری را میزنند.
با نگاهی به اطرافمان میبینیم خیلی از دخترخانمها پیش از سن بیست سالگی ازدواج کرده اند و بچه دار شده اند و هیچ مشکلی هم برایشان اتفاق نیفتاده است، درحالی که بسیاری، مادرشدن در سن کمتر از بیست سال را خطرناک میدانند و همین نسخه را برای خانمهای بیش از چهل سال هم میپیچند. مادران زیادی را سراغ دارم که پس از این سن برای فرزندآوری اقدام کرده اند و اکنون زندگی شان با حضور فرزندشان شاد و شیرین است.
وجیهه تجربه بارداری خودش در چهل ودوسالگی را این گونه توصیف میکند: خداراشکر نه تنها تجربه سختی نبود، بلکه حتی دوره بارداری ام نسبت به فرزند قبلی بسیار خوب و راحتتر بود و هیچ مشکلی برای من یا دخترم پیش نیامد. در هر رده سنی برای بارداری باید زیرنظر پزشک باشیم. من هم پیش از اینکه برای بارداری اقدام کنم، زیرنظر پزشک بودم، چکاپ و غربالگری را انجام دادم و پزشکم گفت هیچ مانعی برای بارداری نداری.